عاشقانه ها | ||
|
شب عملیات من جلو بودم و علی پشت سرم. به دو به سمت خاکریز می رفتیم. موضوعات مرتبط: برچسبها:
هفت نصيحت مولانا
گشاده دست باش، جاري باش، كمك كن (مثل رود)
باشفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)
اگركسي اشتباه كرد آن رابه پوشان (مثل شب)
وقتي عصباني شدي خاموش باش (مثل مرگ)
متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)
بخشش و عفو داشته باش (مثل دريا )
اگر ميخواهي ديگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آينه)
موضوعات مرتبط: برچسبها: شخصي به نام پل یك دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت كرده بود. شب عید هنگامی كه پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد كه دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می كرد. پل نزدیك ماشین كه رسید پسر پرسید: " این ماشین مال شماست ، آقا؟" موضوعات مرتبط: برچسبها:
مترسک به گندم گفت:ای گندم تو گواه باش که مرا برای ترساندن آفریدند اما من عاشق پرنده ای بودم که از ترس من از گرسنگی مرد... موضوعات مرتبط: برچسبها: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|